هنوز خصلتهاي جنوب شهر را با خود به يادگار دارد، ميگويد: (اصلا با آن خصلتها، زنده هستم و با همان خصلتها هم خواهم مرد.)بازيكني كه سالها در تيم محبوب سرخپوشان پايتخت با عشق زندگي كرد. (بله، زندگي كردم، جانم را فداي باشگاه كردم، بالغ بر صد تا بخيه خوردم، اما كو قدرشناسي، كيست كه قدر ما را بداند، مگر ما عضو اين باشگاه نبوديم، مگر ما جانمان را فداي اين باشگاه نكرديم، فكر كنم به بهترين نحو ممكن پاسخ ما را دادند.)
هنوز كه در كوچه پس كوچههاي جنوب شرق تهران در نزديكي ميدان خراسان، محله غياثي قدم بزني، پس از علي پروين، اهالي آنجا نام علي انصاريان را بر زبان ميآورند، فوتباليستي كه در رده ملي هيچگاه نتوانست حق خود را بگيرد. (كسي مقصر نيست، خودم، جواني كردم، خودم اشتباه كردم، ايكاش آن زمان درست فكر ميكردم و برداشت درستي داشتم، اين كه طي اين مدت يكي از بهترين مدافعان ليگ برتر بودم، اما هيچگاه جاي مناسبي در تيم ملي نداشتم، 90 درصد خودم را مقصر ميدانم.)
دفاع سختكوش پرسپوليس، مدتي است كه پيراهن آبي را برتن كرده است. اگر تا چند سال پيش چنين اتفاقي ميافتاد كه افتاد (مهدي هاشمينسب از پرسپوليس به استقلال رفت) ميگفتند (بمب خبري) تركيد، اما گويا الان اين وضعيت عادي شده است، همانطور كه عليرضا نيكبختواحدي، چپپاي قدرتمند استقلال به پرسپوليس پيوست... روزي كه به محل تمرين استقلال رفتيم، در مدت استراحت بازيكنان با (علي انصاريان) همكلام شديم، او براي ما درددلهاي زيادي كرد كه به رسم امانت پيش ما خواهد ماند، اما گوشهاي از آن حرفها را براي شما خواهيم نوشت. علي سابق پرسپوليس و حالاي استقلال، حرفهاي جالبي بر زبان راند كه در ذيل خواهيد خواند بازيكني كه حالا در خيابان نفت تهران زندگي ميكند، اما هيچگاه گذشته خود را فراموش نكرده است و همچنان با گذشتههاي خود زندگي ميكند...
_ ميخواهيم برگرديم به گذشته، همه طرفداران فوتبال بيوگرافي زندگيات را ميدانند، اما ميخواهيم يكبار ديگر برايمان بگويي كه كجا و كي متولد شدي و كمي از خانوادهات برايمان بگويي.
انصاريان: در چهاردهم تيرماه سال 1356 به دنيا آمدم... ديپلم تجربي هستم، چهار، پنج ترم دانشجوي تربيت بدني بودم كه به خاطر مشكلات نتوانستم ادامه دهم، يك خواهر كوچكتر از خود دارم كه مترجمي زبان انگليسي ميخواند، برادر بزرگترم هم كارمند است. پدرم بازنشسته و مادرم در حال حاضر خانهدار، اما سابق استاد دانشگاه بود... در حال حاضر هم در خيابان نفت تهران زندگي ميكنيم.
_ اجازه بدهيد، كمي از تيم ملي صحبت كنيم، چرا هميشه پشت خط ماندي، جز يك دوره كه در تيم فجرسپاسي شيراز زير نظر منصور پورحيدري بازي ميكردي؟
انصاريان: من موقعيتهاي خوبي داشتم در سال 77، شاگرد پورحيدري و مظلومي بودم كه موقعيت بسيار خوبي داشتم تا جايي كه به تيمملي هم دعوت شدم...
پس از دو سال بازي در فجرسپاسي به پرسپوليس آمدم و هشت سال عضو اين تيم بودم، اما مسائلي برايم پيش آمد كه باعث شد من از تيمملي دور بمانم...
جواني كردم كه تيمملي را از دست دادم، الان كه فكر ميكنم ميبينم آن زمان تصميمهاي درستي درباره آيندهام در تيم ملي نگرفتم و 90 درصد خودم را مقصر ميدانم.
_ كسي كه حالا نام علي انصاريان را ميشنود، فكر ميكند او 35،34 سال سن دارد،چرا كه سالها در ردههاي برتر فوتبال ايران توپ ميزند، اما 29 سال سن داري، گفتي كه جواني كردي، برداشت خودت از جواني چيست؟
انصاريان: ببين، اين اتفاقهايي كه طي اين مدت برايم افتاد، شايد با يك دوست و راهنماي خوب، برايم پيش نميآمد و ميتوانستم با يك مشاوره خوب بر مشكلات فائق آيم، من خيلي جوان بودم كه وارد حاشيه شدم و هميشه هم از همين حاشيه ضربه خوردم.
من پسر آرامي نبودم، با شيطنت بزرگ شدم و همين ناآراميها و شيطنتها باعث شد كه تيمملي را از دست بدهم. از طرفي به هر قيمتي نميخواستم پيراهن تيمملي را به دست آورم، اما همانطور كه گفتم در از دست دادن پيراهن ملي، 90 درصد خودم مقصر بودم، نه كس ديگري...
_ ديگر از آن انصاريان جنجالي خبري نيست، چه اتفاقي برايت افتاد؟
انصاريان: علي انصاريان، هميشه كارهايش براي طرفداران جالب بوده نميدانم چرا؟ من هم مثل خيلي از آدمها، يك روز خوب دارم، يك روز بد...
من فكر ميكنم، يك انسان، اول بايد بداند كجا جنجال كند، گرچه ما هيچوقت به عمد وارد جنجال نشديم، ما را به جنجال كشاندند... همچنين يك انسان بايد بداند، زماني كه وارد جنجال شد، آن را چگونه جمع كند...
_ و اما پرسش اصلي كه شايد به آن پاسخ ندهي، اين كه از پرسپوليس جدا شدي، تنها به خاطر دلايل شخصي بوده است؟
انصاريان: به جز دلايل شخصي، مسائلي بود كه باشگاه براي من بوجود آورد و باعث شد كه من آن عرق و تعصب هميشگيام را از دست بدهم.
من در سال گذشته با 9، 10 گل زده، بهترين دفاع گلزن ليگ شدم از طرفي افراد جديدي كه به پرسپوليس آمدند، دوست نداشتند من در پرسپوليس بمانم، شايد محبوبيت من در پرسپوليس، آنها را دچار مشكل ميكرد.
بالاخره بايد قبول كنيم كه حس حسادت در خلق و خوي ماست... ما آدمهاي مردهپرستي هستيم، هر كس هم بگويد در ذات ما نيست، حرف بيهودهاي گفته... ما تا آخر عمرمون با اين خصلت زندگي ميكنيم و همين عوامل باعث جدايي من از تيم محبوبم شد...
_ ميتواني واضحتر بگويي؟
انصاريان: بله، چرا كه نه، آن آقاياني كه كنار (آري هان) بودند و فارسي صحبت ميكردند، دلشان ميخواست من پس از هشت سال بازي براي پرسپوليس از اين تيم جدا شوم، من بازيكني بودم كه بالغ بر 100 جاي بخيه در بدنم براي اين تيم وجود دارد، حالا هم خوشحالم كه به استقلال پيوستم، با بازيكنانش رفيقم، با مربيان اين تيم دوست هستم و آنها به من كمك ميكنند، اميدوارم بتوانم در استقلال زحمات آنان را جبران كنم...
_ با آبي راحتتري يا قــــرمـــــز؟
انصاريان: در حال حاضر به آبي تعصب دارم.
_ شنيديم كه بچه بودي،برايديدن بازيهاي استقلال به ورزشگاه شيرودي ميرفتي، همينطور است؟
انصاريان: بچه كه بودم، طرفدار پرسپوليس بودم اما از آنجا كه راحتتر به ورزشگاه شيرودي ميرفتم و به ما نزديك بود، عصر تمام جمعهها، بازيهاي استقلال را در اين ورزشگاه مشاهده ميكردم، اواسط دهه 60 بود و استقلال تيم قدرتمندي بود و بازيكناني از قبيل شاهرخ بياني، مجيد نامجو مطلق، بهتاش فريبا، امير قلعهنوعي، جواد زرينچه، پرويز مظلومي و... را دوست داشتم.
_ خيلي جالب است، رفيق فابريك استقلاليات به پرسپوليس رفت، نيكبخت را ميگويم، پس از كوچ كردن با او
برخوردي داشتي؟
انصاريان: ما هنوز هم با يكديگر تماس ميگيريم، شايد در آن شرايط، نيكبخت تصميم گرفت كه به پرسپوليس برود و كار درستي كرد، اما من جاي او نيستم، همانطور كه او جاي من نيست.
_ به بچه محلهاي سابقت سري ميزني؟
انصاريان: وا... من نميرسم، پس از فوت پسرخالهام كه به محله قديميمان رفتم، ديگر به آنجا سري نزدم، اما مادر و پدرم به آنجا ميروند... با دوستان سابق كه الان بيشترشان ازدواج كردهاند و از آن محل رفتهاند كموبيش در رابطهام...
اما انصاريان با گذشتهاش زندگي ميكند و از يادآوري كوچه پس كوچههاي خاكي، گل كوچيك و... ابايي ندارد... گذشتهام مرا علي انصاريان كرد، شايد به همين خاطر باشد كه حالا شما با من مصاحبه ميكنيد و مرا فراموش نكردهايد... بايد قبول كرد كه گذشته هر انسان جزو تاريخ زندگياش است.
_ يك سوال بپرسمراستش را ميگوييــد، پدرت استقــــلالي بــود يا پرسپوليسي؟
انصاريان: بابام پرسپوليسي بود، يعني تمام خانوادهام پرسپوليسي بودند.
_ وقتــي كه ميخواستي به استقلال بروي به تو اعتراض
نكردند؟
انصاريان: نه، حالا خانوادهام، استقلالي هستند، آنها طرفدار علي انصاريان هستند، آنها متوجه شدند كه من دوست نداشتم از پرسپوليس جدا شوم، اما زماني كه ديدند، من كه قديميترين بازيكن پرسپوليس بودم را به باشگاه راه ندادند، نه خودشان توانستند تحمل كنند، نه من... آنها علي انصاريان را دوست دارند.
_ و از نقش علي پروين بگوييد، اگر او بود،امسال باز هم در پرسپوليس ميمانديد؟
انصاريان: ما خودمان، آينه يكديگر هستيم... ببينيد (علي دايي) چقدر براي فوتبال اين كشور زحمت كشيد، آخر چه شد؟ چقدر شايعه برايش درست كردند، چقدر SMS برايش ساختند، چقدر به او بياحترامي شد، علي پروين هم به همين شكل، آن زمانها كه پرسپوليس چيزي در چنته نداشت، صندوق عقب پيكانش، باشگاه پرسپوليس بود، چه كار با او كردند، ديديد كه چه طور حرمت او را شكستند، با عابدزاده چه كار كردند؟
ما تمام اين افراد را ديديم، اما هيچگاه فكر نميكنيم كه يك روز، اين مسئله در خانه خودمان را هم خواهد زد. غير از اين است... خوشحالم كه اين اتفاق برايم در اين سن افتاد، تا من بتوانم مسير زندگي خود را تغيير دهم.
_ از فوتبال فاصله بگيريم، شنيديم كه در يك كليپ موسيقي، ايفاگر نقشي شديد، همين طور است؟
انصاريان: در حال حاضر يك قرار تبليغاتي با يك شركت بستم كه قرار است به زودي بيلبوردهايش در خيابان نصب شود، همچنين در يك كليپ كه خواننده آن رضا صادقي است، نقشي بازي كردم... از آنجا كه رضا رفيق ماست، قبول كردم كه در اين كليپ بازي كنم، اميدوارم كه كليپ خوبي شده باشد، فكر كنم بين 20 روز تا يك ماه ديگر پخش بشود.
_ و همچنان علاقه داري در سينما و تلويزيون بازي كني؟
انصاريان: (ميخندد)، ببين، همه آدمها، در زندگيشان بازيگر هستند و عدهاي از آنان بازيگران بسيار خوبي هستند، به راحتي به همديگر دروغ ميگويند، سر يكديگر كلاه ميگذارند، به شغلها كار ندارم، اما ميخواهم بگويم در شرايط امروز، همه آدمها در حال بازي كردن هستند...
غير از اين است، اما بالاخره بايد يكي را پيدا كنيم كه از آدم، بازي خودش را بگيرد كه آن هم كم پيدا ميشود، به نظر شما ديگر وقتي هم ميماند كه در جاي ديگري بازي كنيم، وقتي كه هر روز با بازيگران مختلفي برخورد ميكنيم و خودمان هم از اين حيث مستثني نيستيم.
_ در اقوام هم كسي به تو از استقلالي شدنت انتقاد نكرد؟
انصاريان: نه من خودم براي فوتبال و آيندهام، تصميم ميگيرم . با تجربهاي كه پس از اين همه سال از فوتبال به دست آوردم، استقلال را براي ادامه فوتبالم تعيين كردم كه فكر كنم، انتخاب درستي كردم.
_ پس از پيوستنت به استقلال، طرفداران آبيپوشان، برخورد مناسبي با تو داشتند، آيا برخورد پرسپوليسيها،
هم به همين شكل بود؟
انصاريان: همينطور است، آنها ميدانند كه باشگاه چقدر مرا سر دواند، آنها ميدانستند كه وضعيت روحي من چگونه است، آنها ميدانند كه ما را به باشگاه خودمان راه ندادند...
آنها ميدانند افراد جديدي كه به باشگاه آمدند، هنوز عرق تنشان و مهر و امضايشان خشك نشده، چه چيزهايي به ما نسبت دادند، آيا چارهاي جز جدايي بود، با من علي انصارياني كه سالها براي اين باشگاه زحمت كشيدم... انتظار داشتيد چه كار كنم بياحتراميها را تحمل ميكردم.
_اينها را بنويسيم.
انصاريان: گفتم كه بنويسي...
_ و آيا استقلال به تو پيشنهاد داد؟
انصاريان: زماني كه متوجه شدند، قصد جدايي از پرسپوليس دارم، امير قلعهنوعي كه مرا قبول دارد به من پيشنهاد داد... همچنين صمد مرفاوي كه در حال حاضر سرمربي تيم است.
_ براي پرسپوليس بالغ بر 100 بخيه خوردي، جوابت را گرفتي؟
انصاريان: ببينيد، نميخواهم بگويم كه پرسپوليس اين مزد را به من داد، اما مسئولين و دستاندركاران اينگونه پاسخم را دادند، فكر كنم بهترين جواب را به ما دادند.
_ و علي پروين؟
انصاريان: پس از جدايي از پرسپوليس چيزي به شخص من نگفت، لازم ميدانم كه در اين جا و از طريق خانواده سبز براي تمام زحماتي كه برايم كشيد، تشكر كنم.
_ و فكر ميكني تا چند سالگي به بازي ادامه
بدهي؟
انصاريان: با توكل به خداوند، تا 34 سالگي يا شايد هم زودتر...
_ دوست داشتي الان چند سالت بود؟
انصاريان: 25 سال.
_ چرا؟ يعني سه سال پيش خاطرات خوبي
داشتي؟
انصاريان: نه خاطرات خوبي نداشتم، اما تصميمي درست ميگرفتم.
منبع: مجله خانواده سبز